English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8825 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sold U فروخته شده بفروش رفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sell out U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-out U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-outs U تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
loss leader U بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
damped wave U موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
critical mach number U عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
The sun has set (hadd set). U آفتاب رفته است ( رفته بود )
dwindling U رفته رفته کوچک شدن
dwindles U رفته رفته کوچک شدن
to peter out U رفته رفته کوچک شدن
dwindle U رفته رفته کوچک شدن
dwindled U رفته رفته کوچک شدن
Jerry builder U بساز و بفروش
sells U فروختن بفروش رفتن
selling U فروختن بفروش رفتن
to work off U بفروش رساندن اب کردن
sell U فروختن بفروش رفتن
soft sell U بانرمی وملایمت بفروش رساندن
such goods will sell very high U اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
to go off U بفروش رفتن نتیجه دادن
work off U از شر چیزی خلاص شدن بفروش رساندن
piece goods U کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
products customarily found in a pharmacy U کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
If you want to sell your car , I am your man . U اگر می خواهی اتوموبیلت را بفروش من مرد خریدم
New and used cars are sold here . U انواع اتوموبیل های نو وکهنه بفروش می رسد
on the block <idiom> U فروخته شده
it was sold at 0 year's p U بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
under the counter <idiom> U مخفیانه فروخته شدن
loss leader U کالایی که با ضرر فروخته میشود
fast moving stock U کالایی که به سرعت فروخته میشود
outside [stock exchange] <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
over the counter U خارج از بورس فروخته شده
off-market <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
over-the-counter <adj.> U خارج از بورس [فروخته شده ]
avoirdupois U اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
ex. dividend سهمی که پس از پرداخت سود آن فروخته شده
price as natural ice U یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
bundled software U نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
subject to being unsold U فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
thirds U شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
third U شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
caveat venditor U یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
turnover U تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
foreign excess U تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند
stoppage in transitu U حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
bundling U بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundle U بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundles U بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
goldbrick U جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
tea is sold by the kilogramme U چایی را کیلویی می فروشند چایی به کیلو فروخته میشود
unbundled U اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
seconded U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconds U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconding U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
second U که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
inchmeal U رفته رفته
departed U رفته
in process of time U رفته رفته
thrawart U در رفته
short tempered U از جا در رفته
frenetical U از جا در رفته
bit by bit <adv.> U رفته رفته
by degrees <adv.> U رفته رفته
gradually <adv.> U رفته رفته
by inches U رفته رفته
dislocated U در رفته
gradually U رفته رفته
oem U Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
on average [on av.] U روی هم رفته
appointed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
off shade U رنگ رفته
applied <adj.> <past-p.> U بکار رفته
retreating forehead U پیشانی تو رفته
madding U از کوره در رفته
deployed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
inserted <adj.> <past-p.> U بکار رفته
averaged U روی هم رفته
installed <adj.> <past-p.> U بکار رفته
it has escaped my remembrance U از خاطرم رفته
in the lump U روی هم رفته
unbridle U مهاردر رفته
I'm glad he's gone. U خوشحالم که او رفته.
deep-set U فرو رفته
smudgier U رنگ و رو رفته
smudgiest U رنگ و رو رفته
extinct U ازبین رفته
truncated soil U خاک رو رفته
smudgy U رنگ و رو رفته
weatherbeaten U رنگ و رو رفته
gone <adj.> U از دست رفته
cavetto U [پخی تو رفته]
on a par U روی هم رفته
by and large <idiom> U روی هم رفته
in the a U روی هم رفته
iam bored U حوصله ام سر رفته
pallid U رنگ رفته
chafed U پوست رفته
windswept U بر باد رفته
defunct U ازبین رفته
sunken U فرو رفته
pulled U تحلیل رفته
all in all U روی هم رفته
all told U روی هم رفته
averaging U روی هم رفته
averages U روی هم رفته
emaciated U گوشت رفته
overseen U غلط رفته
frenzied U ازجا در رفته
overall U رویهم رفته
overalls U رویهم رفته
red-hot U ازجادر رفته
frantic U ازکوره در رفته
consumptive U تحلیل رفته
away U غایب رفته
exhausted U تحلیل رفته
jitters U از کوره در رفته
consumptives U تحلیل رفته
first and last U روی هم رفته
altogether U روی هم رفته
neater U شسته و رفته
he knew that i had gone U او میدانست که من رفته ام
neatest U شسته و رفته
day a day U روی هم رفته
neat U شسته و رفته
i have been to paris U پاریس رفته ام
averagly U روی هم رفته
averaged U روی هم رفته
average U روی هم رفته
powering U توان از دست رفته
he is off to the war U رفته است به جنگ
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
Vanished(shattered, dashed) hopes. U امیدها ی بر باد رفته
neater U شسته و رفته مرتب
lost U از دست رفته ضایع
lorn U از دست رفته بربادرفته
As limp as a rag. U شل واز حال رفته
I feel pins and needles in my foot. U پایم خواب رفته
palest U رنگ رفته بی نور
The child [kid,baby] has taken after her mother. بچه به مادرش رفته.
neat U شسته و رفته مرتب
go out the window <idiom> U اثرش از بین رفته
paler U رنگ رفته بی نور
He is on leave of absence . U مرخصی رفته است
pale U رنگ رفته بی نور
washed up U بکلی تحلیل رفته
he must have gone U باید رفته باشد
tacky U رنگ ورو رفته
income forgone U درامداز دست رفته
you are mistaken U خطا رفته اید
forged side U سطح فرو رفته
what is done cannot be undone U اب رفته بجوی برنمیگردد
immersed in debt U فرو رفته در فرض
sunken eyes U چشمان فرو رفته
powers U توان از دست رفته
powered U توان از دست رفته
advanced pawn U پیاده پیش رفته
saddle nose U بینی فرو رفته
power U توان از دست رفته
revendication U استردادزمین ازدست رفته
retreating chin U چانه عقب رفته
neatest U شسته و رفته مرتب
lost chain U زنجیره از دست رفته
we cannot undo the past U اب رفته بجوی برنمیگردد
ha-ha U دیوار فرو رفته
furibund U اشفته ازجادر رفته
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
He wont be back for another six months. U رفته که تا 6 ماه دیگه بر گردد
lost cause U جنبش یا آرمان از دست رفته
wear off U فرسوده و از بین رفته شدن
lost causes U جنبش یا آرمان از دست رفته
macaroni U ماکارونی جوان خارج رفته
to count for lost U از دست رفته بحساب آوردن
to have arrived [expected moment] U رسیدن [به زمان انتظار رفته]
opportunity cost U هزینه فرصت از دست رفته
lost U از دست رفته تلف شده
up to the ears U غرق سرا پا فرو رفته
ingesta U موادی که داخل بدن رفته
I have lost a lot of blood. U خون زیادی از من رفته است
the cork went off with apop U چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
I have something in my eye. U چیزی توی چشمم رفته.
Time hangs heavily on my hands. U از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
intake U جای ابگیری نیروی بکار رفته
intakes U جای ابگیری نیروی بکار رفته
To make amends to someone for an injury. U وقت از دست رفته جبران کردن
to join the majority U رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
shopworn U کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
My brother has gone abroad. برادرم رفته خارجه [خارج از کشور]
She wI'll be a loser if she refuses. U اگر قبول نکند از کیسه اش رفته
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
It is an absolute chaos. U همه رشته کارها از دست در رفته است
I dont know ( dont have the faintest idea) where the hell she has gone . U نمی دانم کدام گوری رفته است
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
i p that they are both gone U احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
cost of sales U قیمت تمام شده کالای فروش رفته
Vxtreme U قالب به کار رفته برای محل رشته ویدیویی در اینترنت
mattoid U کسیکه مغز غیر عادی داردولی روی هم رفته خل است
drag U مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
quasi U بصورت پیشوندنیز بکار رفته و بمعنی "شبه " و "بظاهرشبیه " است
Recent search history Forum search
1postside
1He has been publicly disgraced for offenses of which he was not guilty.
1usually i moved much faster_ask the other girls that i'd been out with.
1a fairly weighted coin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com